مدیریت استراتژیک مجموعه پژوهش ها ، اقدامات و تصمیمات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند.
استراتژی ، تعیین هدف های بلند مدت سازمان و اتخاذ مجاری تصمیم گیری و تخصیص منابعی است که برای تحقق آن هدف ها ضرورت دارد .
اصطلاحات مرتبط
مدیریت استراتژیک مترادف است با : برنامه ریزی استراتژیک ، اصطلاح « مدیریت استراتژیک » بیشتر در محیط های آکادمیک استفاده می شود ، اصطلاح « برنامه ریزی استراتژیک » بیشتر در دنیای کسب و کار استفاده می شود.
مدیریت استراتژیک
- بررسی محیط و بازار
- بررسی ماتریس swot
- طراحی و تدوین بوم مدل کسب و کار BMC
- طراحی و تدوین استراتژی
- اجرای استراژی
- ارزیابی استراژی
مراحل تکامل مدیریت استراتژیک
- برنامه ریزی مالی اساسی
- برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی
- برنامه ریزی با تاکید بر محیط خارجی
- مدیریت استراژیک
مدل نوین و اصول مدیریت استراژیک « SM » دکتر خدائی
- شناسایی و مدیریت مبداء « TLS »
- شناسایی و مدیریت مقصد « DM» .
- شناسایی و مدیریت روش ها « SM » .
- شناسایی و مدیریت ابزارها «BM» .
- شناسایی و مدیریت « مدل مدیریت استراتژی شطرنج « Csm»
- استخراج و راه اندازی چرخه دکتر خدائی «SPLAC»
تدوین استراتژی
عبارت است از طراحی طرح های بلند مدت برای مدیریت مؤثر فرصت ها و تهدید های محیطی و بررسی نقاط ضعف و قوت شرکت
( تمامی منابع اعم از : انسانی ، مدیریت ، برنامه ها ، تجهیزات ، روش ها و ….. )
تدوین استراتژی شامل:
- تعریف ماموریت شرکت
- تعیین اهداف قابل حصول ( مایل استون ها )
- طراحی استراتژی ها
- تعیین رهنمودهای مربوط به سیاست ( خط مشی )
رسالت یا ماموریت ؛ «Mission»
رسالت یا ماموریت ، معرف علت وجودی سازمان می باشد و به دو پرسش زیر پاسخ میدهد :
چه می کنیم ؟
چه خواهیم کرد ؟
بیانیه ماموریت ؛ «Mission Statewent»
در واقع بیانه مأموریت مشروعیت ایجاد و ادامه حیات سازمان را تعیین می کند .
به عنوان مثال : مأموریت سازمان های بهداشتی و درمانی ، حفظ و ارتقاء وضع سلامت جامعه می باشد . بیانیه مأموریت شامل اجزای زیر می باشد.
- بیان اهداف اصلی « مایل استون ها»
- بیان هدف نهایی « Final Desfination »
- بیان ارزش ها ( values ) ، باورها و نگرش ( فلسفه و فرهنگ سازمانی )
فلسفه سازمانی (Organization Phitosophy)
منعکس کننده باورها و ارزش ها و نگرش های اصلی سازمان است که راهنمایی برای تصمیم گیری مدیران سازمان می باشد .
مثال : فلسفه یکی از شرکت های هلدینگ « کتیبه ناجی » این است :
« تعهد ما بهبود مستمر رشد سهم بازار کسب و کارها در سراسر جهان است »
کدام فلسفه سازمانی ارجح است ؟
برای انتخاب فلسفه سازمانی مناسب باید معیارهایی ارائه داد تا در پرتوی آنها بتوان انتخاب آگاهانه تری داشت . در زیر تعدادی از این معیارها ارائه می شود بدیهی است که معیارهای ارائه شده در زیر ، فهرست کاملی نبوده و می توان معیارهای دیگری را نیز اضافه نمود:
- معیار اول برای انتخاب یک فلسفه سازمانی و مدیریتی ارجح این است که فلسفه انتخابی بتواند مشتری محوری ، کیفیت و ارتقای مستمررا در فلسفه وجودی یک سازمان و فلسفه شکل گیری آن ادغام نماید به عبارت دیگر فلسفه انتخاب شده باید بتواند از نقطه نظر« چرا هستم؟ » جهت گیری سازمان را مشخص کند .
- دومین معیار انتخاب عبارت است از این که فلسفه مدیریتی انتخاب شده و عناصر اصلی تشکیل دهنده آن ساده، شفاف و برای همه قابل درک باشد ، بدین معنی که درک آن متأثر از موقعیت سازمانی دانش مدیریت و فنی یا حتی سواد افراد نباشد ؛ هر کس هر کجا قرار گرفته است آن را به خوبی درک کند و بتواند براساس درک درست آن نقش خود را در جهت گیری سازمان ایفا نماید.
- معیار سوم برای انتخاب یک فلسفه سازمانی و مدیریتی مناسب عبارت است از:این که فلسفه انتخاب شده بتواند همه اجزا و عناصر یک سازمان را به عنوان یک سیستم باهم هماهنگ و هم جهت نماید و به تعامل آن ها جهت گیری دهد . بدیهی است تنها نگاه سیستماتیک و فرآیندی می تواند همه اعضاء عناصر و منابع سازمان را حول ارزشهایی چون مشتری محوری و ارتقای مستمر ، هماهنگ و هم جهت نماید هر فلسفه ای که کلیت یک سازمان را خدشه دار کند و افراد و واحدهای سازمانی را به جزء نگری مبتلا کند سازمان را از حیات ساقط خواهد کرد .
- معیار چهارم عبارت است از : این که فلسفه سازمانی و مدیریتی انتخاب شده باید بتواند فضاهای خالی بین نمودار سازمانی را که به حریم های مقدس و نفوذ ناپذیر تبدیل شده اند ، پر کند به عبارت دیگر خروج از این فضاها و حریم ها که بنا به ضرورت سازماندهی درونی یک سازمان به وجود آمده اند را نه تنها لازم بلکه واجب بداند و افراد و واحدها را به طور طبیعی کنار هم قرار دهد .
- معیار پنجم ؛ این که هر فلسفه سازمانی و مدیریتی که بتواند جو سازمانی را به یک جو « یاد گیری » تبدیل کند ارجح است. در اینجا نیز باید یک بستر طبیعی برای یادگیری وجود داشته باشد باید فلسفه مدیریتی یک میل طبیعی، انگیزه درونی و شوق سازمانی برای یاد گیری ایجاد نماید .
- معیار ششم بری انتخاب فلسفه سازمانی و مدیریتی مناسب این است که بتواند بدون « اعمال زور » قدرت تصمیم گیری اقدام و تأثیر گذاری را ار رأس سازمان به قاعده آن منتقل نماید به عبارت دیگر باز هم به طور طبیعی « رهبری » را در سازمان توزیع نماید . در این صورت هر کس خود را در هدایت و جهت گیری سازمان و بقاء و سود و زیان آن سهیم می داند .
- معیار هفتم : فلسفه ای ارجح است که برای ارتقاء عملکرد سازمان یک دیدگاه « استراتژیک » داشته باشد وجود رسوبات ضخیم سنت ها ، باورها ، طرز فکرها و ارزش ها در سازمان ها از یک طرف و پیچیدگی ها و سیال بودن محیط بیرون سازمان ها از طرف دیگر ما را نیازمند یک فلسفه سازمانی می کند که برای قراردادن سازمان در یک موقعیت برتر یک دیدگاه استراتژیک و بلند مدت را ترغیب و تشویق می کند .
- معیار هشتم ؛ سرانجام فلسفه ا ی ارجح خواهد بود که اتکا به اعداد و ارقام و سنجش را ترغیب می کند با این دیدگاه علاوه بر این که حرکت سازمان باید جهت دار باشد باید سازمان برای نشان دادن هر نوع تغییر ، اثبات هر نوع ارتقای عملکرد و برداشتن هرگام در راستای پاسخگویی به نیازها و انتظارات مشتری ها سنجش انجام دهد به عبارت دیگر سنجش باید «تارو پود » تلاش های ارتقا را تشکیل دهد .
مدیریت جامع کیفیت فلسفه برتر
به اعتقاد ما مدیریت جامع کیفیت همه ویژگی های بالا را شامل می شود ، مدیریت جامع کیفیت با داشتن ارکان فلسفی و اصول ساده و قابل درک و فراهم نمودن یک بستر طبیعی برای تلاش ها شاید تنها گزینه در پیش روی مدیران باشد سه رکن مهم فلسفه مدیریت جامع کیفیت یعنی مشتری محوری ، مقصد گرایی و ارتقاء مستمر هم در رأس یک سازمان و هم در قاعده آن قابل درک و اجرا است . مدیران ارشد سازمان از تحلیل فلسفه وجودی سازمان دور نما و رسالت آن فرآیندها و اهداف کلیدی را تعیین می کنند و در راستای تحقق رسالت سازمان و پاسخ گویی به نیازها و انتظارات مشتری ها همه افراد سازمانی ، یعنی « صاحیان فرآیندها ، اهداف و مقصد نهایی را برای ارتقاء عملکرد فرآیندها آماده و بسیج می نماید کارکنان نیز از قاعده سازمان با ارتقاء عملکرد فرآیندهای کلیدی با مدیران ارشد سازمان همگام و همراه می شوند برآیند دو حرکت « از بالا به پایین و از پایین به بالا» موجب دگرگونی و تحویل اساسی و جهت دار در سازمان خواهد بود تداوم این دو حرکت و حمایت آن دو از هم به نهادینه شدن مدیریت جامع کیفیت خواهد بود . تداوم این دو حرکت و حمایت آن دو از هم به نهادینه شدن « مدیریت جامع کیفیت » خواهد انجامید .
انتخاب و اجرای چنین فلسفه ای است که به روش ها و ابزار ارتقاء از جمله روش ها و ابزار آماری معنی می بخشد . کسانی که تلاش کرده اند بدون معرفی یک فلسفه مدیریتی از روش ها و ابزار برای « حل مسئله » یا « ارتقای کیفیت » استفاده نمایند هرگز نتوانسته اند موجب تغییرات دائمی شوند سازمان ها شاهد ده ها سال تجربه در زمینه کاربرد روش ها و ابزارهای مختلف بوده اند که بر سرنوشت آن ها تأثیرات استراتژیک نداشته اند . سازمان ها قبل از هر چیزی محتاج یک فلسفه مدیریتی مناسب می باشند.
تعریف مدیریت جامع کیفیت
مدیریت جامع کیفیت فرآیندی است متمرکز بر روی مشتری ها ، کیفیت محور ، مبتنی بر حقایق ، متکی بر تیم ها که برای دستیابی به اهداف و مقصد استراتژیک سازمان از طریق ارتقای مستمر فرآیندها ، توسط مدیریت ارشد سازمان رهبری می شود .
ارکان فلسفی مدیریت جامع کیفیت
فرآیندگرایی : سازمان را فرآیندی می بینیم که در آن درون داد ، روند و برون دادی وجود دارد که همه افراد به صورت افقی در مراحلی از فرآیند ، قرار می گیرند تقسیم بندی عمودی و سلسله مراتبی وجود ندارد . اگر فرآیند برون دادی دارد همه در آن سهیم هستند .
مشتری محوری : تمامی افرادی که روی فرآیند کار می کنند و آن ها که نتیجه فرآیند را کسب می کنند در واقعه همکار و شریک هستند و باید کار کنند . اگر چنین نگرشی در سازمان حاکم گردد ، برای مشتری های سازمان جایگاه ویژه ای ایجاد می شود . مشتری صاحب حق و احترام می گردد در این گونه سازمان سلامت جریان کار و سلامت فرآیندها و وابسته به مشتری و اظهار نظر اوست .
ارتقاء مستمر و فرآیند فرآیندها و سیستم ها: با تمرکز بر ارتقاء عملکرد فرآیندها و سیستم ها و توانمند سازی کارکنان ، تلاش می شود فرآیند ها و سیستم ها به طور دائم در جهت پاسخ به نیازها و انتظارات مشتری ها بهبود یابند . در این زمینه « چرخه دکتر خدائی » بهترین مدل و الگو می باشد .
فرهنگ سازمانی
سیستمی از معناها ( و مفاهیم ) مشترک میان اعضای یک سازمان ، که آن سازمان را از سازمان های دیگر متمایز می کند.
فرهنگ سازمانی واحد ، هفت ویژگی است که از آن ها به تعبیر « ابعاد فرهنگ سازمانی » یاد می کنیم که به ترتیب زیر می باشند :
1 ) ریسک پذیری و نوآوری ؛ ( Innovation And Risk Taking ) :
کارکنان سازمان تا چه حد به نوآوری و ریسک کردن تشویق می شوند ؟
2 ) توجه به جزئیات ؛ ( Attention To Detail ) :
تا چه حد از کارکنان انتظار می رود که دقت داشته باشند و قدرت تحلیل خود را در توجه به جزئیات به کار بگیرند ؟
3 ) نتیجه گیری ؛ ( Outcome Orientation ) :
مدیریت تا چه حد بر روی دستیابی به نتایج تاکید دارد و نتیجه گیری را نسبت به روش دستیابی به نتیجه در اولویت قرار می دهد ؟
4 ) انسان گرایی ( People Orientation ) :
تا چه حد در تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها ، به اثر آن ها بر روی افرادی که داخل سازمان کار می کنند توجه می شود؟
5 ) گرایش به کار تیمی ؛ ( Team Orientation ) :
فعالیت های مجموعه تا چه حد حول کارهای تیمی می گردد ؟ آیا به جای افراد ، کارها به تیم ها واگذار می شود ؟
6 ) تهاجمی بودن ( Aggressiveness) :
افراد داخل سازمان تا چه حد تهاجمی و رقابتی برخورد می کنند ؟
7 ) ثبات ( Stability ) :
تا چه حد رفتارها و برنامه های سازمان ، بر حفظ وضعیت موجود ( به جای رشد و حرکت به جلو ) تاکید می کنند ؟
تاثیرات فرهنگ سازمانی بر ارتقاء و توسعه سازمان ( Branding ) :
1 ) بهبود کیفیت ارتباط درون سازمانی و برون سازمانی
2 ) تقویت مهارت مذاکره
3 ) مهندسی فرهنگ در شرکت ها و سازمان ها
عناصر بیانیه مأموریت
- مشتریان
- خدمات
- محدوده جغرافیایی
- فن آوری
- نقطه نظرات در ارتباط با رشد و توسعه کشور
- فلسفه سازمانی
- نقاط قوی درونی
- علاقه ذینفع ها
- فرهنگ سازمانی
بیانیه مأموریت باید الهام بخش و برانگیزنده باشد .
اهداف عملیاتی (Objective)
اهداف عملیاتی عبارتند از نتایج پایانی فعالیت برنامه ریزی شده .
دستیابی به اهداف عملیاتی باید موجب موفقیت مأموریت شرکت گردد .
برای مثال شرکت M اهداف مالی خود را اینگونه تعیین کرده است :
Objectives:
- رسیدن به نرخ 10 درصد رشد سالانه در عواید هر سهم .
- رسیدن به نرخ 20 تا 25 درصد بازگشت دارایی ( ROE ) .
- رسیدن به نرخ 27 درصد بازگشت سرمایه ( ROI) به کار گرفته شده .
اهداف آرمانی (Goal)
در مقابل اهداف عملیاتی با اهداف آرمانی روبرو هستیم که عبارتند از بیان کلی آرزوهای فرد بدون کمی کردن آن ها یا قرار دادن آن ها در قالب چارچوب زمانی خاص .
مثالGoals :
- سود آوری ( سود خالص )
- اثر بخشی ( هزینه های پایین )
- رشد
- شهرت و اعتبار
- توجه به کارکنان و جامعه
در بخش های بعدی این مقاله به دیگر انواع اهداف و سایر مفاهیم مدیریت و برنامه ریزی نوین استراتژیک «SM» که برمبنای علم نوین » DM » ( مدیریت مقصد ) می باشد می پردازیم .